نامه ای به فرزندم- نوشته های بابا
سلام به فرزندم...
بابا تصمیم گرفته در این وبلاگی که با کمک مامان طراحی کرده... برات بنویسه. در اول سخنم، جا داره بهت بگم این نوشته ها جنبه نصیحت و این حرفها رو نداره و صرفا مسائلی هست که دوست دارم تو در مورد اونها آگاه باشی و بیشتر با دیدگاه های پدرت آشنا بشی.
الان که دارم این نوشته رو برات می نویسم طبق محاسبات مامان، 19 هفته و 4 روز مونده تا بیای پیش ما...
سال 1392 با تمام فراز و نشیب های زندگی تموم شد. دوست دارم در اولین نامه ام به تو فرزند نازنینم، لیست امیدهایی که برای تو دارم رو بنویسم...
امید دارم که به سلامتی پیشمون بیای .خیلی دوست دارم در آغوشم بگیرمت و ببوسمت و حست کنم..حس جگر گوشه ای که ماحصل یک عشق ابدی هست...
امید دارم در سال 1393 که میگن سال اسب هست... همچون اسب پرشی بلند در برابر مشکلات زندگی داشته باشی، چون این دنیا موانع و مشکلات بسیاری داره ولی این نکته رو به می تونم بگم که اگر این مشکلات و مسائل نبودند لذت پرش و پشت سر گذاشتن موانع رو درک نمی کردی...
ادامه دارد...